کد مطلب:124760 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:175

صلح نامه
طرفندهای معاویه منتهی به امضای قرداد صلح بین معاویه و حسن بن علی علیه السلام می شود، بسترهایی كه از دو جانب تمایل دو طرف را فراهم ساخت كه صلحنامه امضاء نمایند برخی بررسی شد و برخی دیگر در تحلیل های امام علیه السلام از صلح خواهد آمد. نكته حایز اهتمام در این راستا مواد صلحنامه است كه براساس شواهد تاریخی چون معاویه خود را حریف میدان نبرد نمی دید، بر صلح پافشاری داشت. وی بر این باور بود كه اهداف خود را با پوشش صلح پافشاری داشت.

وی بر این باور بود كه اهداف خود را با پوشش صلح می توان تأمین نماید. معاویه برای رسیدن به اهداف هر گونه شرطی را پذیرا بود.

و این امام مجتبی است كه می تواند در این شرایط با هوشمندی كامل اهداف خویش را در قرارداد مطرح سازد.

در منابع تاریخی سخن از لوح سفید و امضا شده ای است كه معاویه به حضور اما مجتبی علیه السلام فرستاده است. [1] كه این نكته نیز دلیل است كه معاویه تا چه اندازه به صلح پافشاری داشته است! اما مواد صلحنامه كه مورد توافق امام مجتبی علیه السلام قرار گرفته باشد، شاید دست رسی به متن كامل بدون خدشه ممكن نباشد. زیرا مواد صلحنامه در منابع بسیار متفاوت و پراكنده می باشد. به لحاظ این كه موارد توافقی بین دو طرف بسیار حایز اهمیت است به هر نكته ای كه در تاریخ آمده نمی توان اعتماد نمود بلكه باید تحقیق صورت گیرد تا به مواد صلحنامه دست رسی حاصل شود. به همین جهت به آن مقدار از مواردی كه مورد اتفاق منابع معتبر و نیز با روش و رفتار امام مجتبی علیه السلام سازگار است اكتفا می شود. این موارد را در شش بند



[ صفحه 155]



می توان خلاصه نمود، كه امام مجتبی علیه السلام در همان لوح سفیدی كه معاویه فرستاده بود بدین صورت نگاشت:

1- مهم ترین موضوع كه اساس صلحنامه را شكل میدهد موضوع رهبری است كه در این قرارداد گرچه زمامداری مسلمانان به معاویه واگذار شده است، لیكن بعد از معاویه به امام مجتبی علیه السلام بازگشت خواهد نمود و اگر امام مجتبی علیه السلام پیش از معاویه رحلت نمود معاویه باید زمامداری را به شورا واگذار نماید. در صورت حق تعیین جانشین ندارد.

2- معاویه متعهد است در مدت زمامداری بر اساس سیره رسول الله صلی الله علیه و آله و خلفا رفتار نماید.

3- معاویه متعهد است كه نكوهش و لعن برامام همام علی بن ابی طالب و اهل بیت علیهم السلام را ممنوع نماید.

4- معاویه نباید هیچ گونه اقدامی (ضد امنیتی) علیه امام مجتبی و بردارش حسین انجام دهد.

5- معاویه متعهد است امنیت ملی را نسبت به همه اقشار جامعه مستقر سازد و شیعیان علی علیه السلام به ویژه یاران زبده علی، جان و مالشان در امان خواهد بود.

6- از جانب دستگاه حكومت یاران امام مجتبی علیه السلام نباید مورد ارعاب و ایذا قرار گیرند. [2] .

در موارد این پیمان سخن از حقوق مالی امام مجتبی علیه السلام مانند پنج ملیون درهم موجودی بیت المال كوفه و نیز پرداخت یك ملیون درهم سالانه ازبیت المال به امام مجتبی علیه السلام، و یا واگذار نمودن



[ صفحه 156]



مالیات فسا و دارابجرد فارس، به امام مجتبی اثری نیست. البته برخی از اینها مانند مورد دوم و سوم در نامه پیشنهادی معاویه ذكر شده اند، [3] و نیز در برخی منابع تاریخی این موارد نیز آورده شده اند [4] كه ممكن است نامه پیشنهادی معاویه با مواد صلحنامه به هم آمیخته شده باشند. در هر صورت همانند این مطالب در قرار داد صلح بایسته نمی نماید، آن هم قرادادی كه مورد توافق شخصی همانند امام مجتبی علیه السلام قرار می گیرد. زیرا گرچه معاویه برای تأمین اهداف خویش اصرار بر صلح داشت و هر شرطی را پذیرا بود، لیكن موجودی بیت المال كوفه یا مالیات دارابجرد چیزی نیست كه امام مجتبی بر آن در قرار داد بیآورد. آنچه تلاش امام مجتبی بر آن متمركز بود این كه در برابر اهداف معاویه مانع ایجاد نماید. بنی امیه را از تداوم زمامداری محروم سازد و ناهجاری های كه پدید آورده اند هنجار بخشد و در برابر تهاجم فرهنگی معاویه علیه علی علیه السلام و اهل بیت مقاومت نماید.

گرچه آشكار بود كه معاویه به هیچ تعهدی پای بند نخواهد بود؛ لیكن تنظیم این موارد آن هم به شكلی آشكار و عمومی كه امام مجتبی علیه السلام انجام داد، مانع بزرگی بر سر راه معاویه خود روسایی دیگری برای بنی امیه خواهد بود. همان طوركه بعد از زیر پانهادن مواد قرار داد از جانب معاویه، شكست و رسوایی نصب آنان گشت.

در هر صورت این موارد (مالیات دارابجرد موجودی بیت المال كوفه) از آن مقدار اهتمام برخوردار نمی باشد، كه در قرارداد صلح



[ صفحه 157]



آورده شود و پذیرش این گونه مطالب آسان نیست گرچه در برخی منابع تاریخ آمده است. [5] موارد اصلی صلح نامه همین شش مورد یاد شده بوده، كه بند ششم هم مكمل همان بند پنجم می باشد.


[1] طبري، ج 4، ص 407، انساب اشراف، ج 3، ص 286، صواعق، ص 136.

[2] ارشاد، ج 2، اسدالغابة، ج 2، ص 19، انساب اشراف، ج 3، ص 287، استيعاب، ج 1، ص 330، صواعق المحرقة، ص 136، تاريخ الخلفاء، ص 227.

[3] انساب اشراف، ج 3، ص 286.

[4] طبري، ج 4، ص 406.

[5] اين موارد در برخي منابع مانند ملحقات طبقات ابن سعد و... آورده شده است و بسياري از نويسندگان نيز آنها را پذيرفته اند و الله سبحانه هو العالم.